می میرم تو را
کاش می دانستی که چقدر دلم تنگ می شود تو را
شاید گه گداری دلت می سوخت و تصویری میدادی تا شاد شود این زنده بی جان !
...
یادم رفته است دهه ای قبل را که قرار بود هفته ای یکبار صدایت را بشنوم
اما نشد که نشد که نشد
جان میدهم تو را اگر بخواهیش ! اما هرگز نشد و نخواستی !
جانان من بوده ای ، شده ای و هستی ! اما نخواه که دیگر این بی رمق سودایی به سر ندارد چون جان داده است
کلمات کلیدی :