حوری بهشتی من
حوری بهشتی ام ... بهشت همینجاست وقتی تو میایی و کلمه ای می نویسی !
هنوز هم همان شوق کودکانه را دارم ... پر التهاب که چه بگویم که نرنجی ... شاید مثل همیشه خراب می کنم
...
یک چیز را فهمیده ام ... روز و شبی نبوده است که بی تو برایم سپری شود ... با همان خیال
افتخار می کنم به داشتن خیالت هم ....
حالا بزرگ شده ام ، بزرگ
شاید تاب مردنم برای نگاه شاهکارت این بار واقعی تر باشد نه یک لاف گزاف
پیشمرگ نگاهت ؛ میمیرم تو را
کلمات کلیدی :