حرف خصوصی
اصلا می دونی خدا دیگه باهات حرفی ندارم .... تو خیلی بی معرفتی ، می دونم که هیچ احدی نیست که به اندازه من به اون فکر کنه اینو خودتم می دونی پس چرا همیشه حالمو می گیری خدا ؟
نمی دونم من چه بدی ای بهت کردم که این کارو می کنی ... خدا واسه تو که کاری نداره ... تو حتی حرف زدنِ یه چت رو هم ازم گرفتی .... اون شب خیلی از دستت شاکی شدم خدا مگه می شه یه موجودی یکی از کراماتش عدالت باشه و از این عدالت هیچیشو نبینیم ؟ خیلی دلم براش تنگ می شه ... الان همه چی یادم رفته همه چیزایی که می خواستم بهت بگم .... نمی دونم نمی دونم چرا اینجوری می کنی خدا با من ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دیگه واقعا کلافم کردی ... این چه زندگیه سگیه نمی خوامش اصلا آقا جون نمی خوامش گوش می کنی یا بازم کر شدی نمی خوامش اصلا این دنیا و هر چی توش هست ارزونیه خودت و هر کی توشه نمی خوام خسته ام کردی تا کی آخه ؟ چرا ؟ چرا من ؟ منم دوست دارم معشوقه داشته باشم ... خسته شدم بس که خیال پردازی کردم ... اه
کلمات کلیدی :