...
خدا یعنی میشه دوباره ببینمش ؟! خودت میدونی جرات نگاه کردن بهشو اصلا ندارم ولی چقدر دوست دارم محکم محکم محکم بغلش کنم ... نگاه کن دلمو داره واسش پر میکشه مثل همون روز اولی که دلم لرزید چه حسیه ها آدم یخ می کنه اصلا نمیشه تعریفش کرد
حالا اون کجا و من کجا ؟ از اولشم همین بود اون کجا و من کجا هزار هزار فرسنگ بینمون فاصله بود ... من تشنه یه سلام اون دنیای آرزوهاش جای دیگه بود ... همیشه دوست داشتم سیبل باشم تا هیچ تیری بهش نخوره مطمئن بودم از خودم ولی خوب هر حسی نباید یه طرفه باشه ... هنوزم آرزومه که اون حس خوشبختیه و شادی بکنه اگر چه واقعا به خودم اطمینان داشتم
نمی دونم شاید فکر یه مرد با یه زن زمین تا آسمون فرق می کنه اما مگه نه اینکه هر زنی دوست داره مردش تو زندگیش نلغزه من این تابو داشتم مصمم و قوی بودم هنوزم مصمم
اصلا گوش میدی خدا ! اینا همش درد دل با تو ها ! نمی دونم الان دربارم داری چی فکر می کنی و یا چی می گی ولی اگه واقعا صدای دلمو الان گوش بدی می دونی دارم چی میگم ! بازم دوست دارم خدا باهات حرف بزنم شاید این فکر که بعضی موقعها می زنه تو سرم که دارم گناه میکنمو از سرم بیرون کنی چون واقعا همه چیو از تو دلم می گم !
من هرزه نیستم فقط دوست دارم معشوقم باشه ! گاهی انقدر دلم براش تنگ میشه که مدام تپش قلبم حرارت بدنمو خیلی میبره بالا مثل الان نگه کن ...
دلم براش واقعا تنگ شده واقعا اندازه نداره هیچ اندازه ای نداره !
کلمات کلیدی :