سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه راه جوید، دانا شود . [امام علی علیه السلام]

دلتنگ نگاه

ارسال‌کننده : من نه منم در : 88/5/21 9:7 عصر

برای من که در بندم چه اندوه آوری ای تن
فراز وحشت داری فرود خنجری ای تن
غم آزادگی دارم ،به تن دلبستگی تا کی؟
به من بخشیده دلتنگی شکستن های پی در پی

در این غوغای مردم کش، در این شهر به خون خفتن
خوشا در چنگ شب مردن ولی از مرگ شب گفتن

در آوار شب ودشنه چکد از قلب من خوناب
که می بینم من عاشق چه ماری خفته در محراب

خوشا از بند تن رستن پی آزادی انسان
نمی ترسم من از بخشش که اینک سر که اینک جان

در این غوغای مردم کش، در این شهر به خون خفتن
خوشا در چنگ شب مردن ولی از مرگ شب گفتن

چرا تن زنده و عاشق، کنار مرگ فرسودن
چرا دلتنگ آزادی، گرفتار قفس بودن

قفس بشکن که بیزارم، از آب و دانه در زندان
خوشا پرواز ما حتا به باغ خشک و بی باران

اگر پیرم اگر برنا، اگربرنای دل پیرم
به راه خیل جان بر کف که می میرند می میرم

اگر سرخورده از خویشم من مغرور دشمن شاد
برای فتح شهر خون تو را کم دارم ای فریاد

در این غوغای مردم کش ، در این شهر به خون خفتن
خوشا در چنگ شب مردن ولی از مرگ شب گفتن


کلمات کلیدی :

تو را من چشم در راهم

ارسال‌کننده : من نه منم در : 88/5/2 8:2 عصر

زنده شدم . همین یک کلمه ها منو زنده نگه می داره ،

بعد از مدتها حس می کنم روحیه م عوض شد ...

مرسی واسه همین یک کلمه و سه تا نقطه .

همه این حس واسم عجیبه این که چرا تموم نمی شه و هر روز بیشتر می شه دوسش دارم چون به عنوان یه ناظر که بهش نگه می کنم هیچ غل و غشی و نامردی توش نیست !

فقط مال یکیه که مدام زیاد می شه با همه چیزایی که می بینم فرق می کنه ، حس تملک توش نیست که بخواد تو رو اذیت کنه یه چیز صاف و ساده ی سادس ! مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی جون گرفتم




کلمات کلیدی :

توهم میلاد تو

ارسال‌کننده : من نه منم در : 88/3/11 4:13 عصر

روز پاییزی میلاد تودر یادم هست

روز خاکستری سرد سفر یادت نیست

ناله ناخوش از شاخه جدا ماندن من

در شب آخر پرواز خطر یادت نیست

تلخی فاصله ها نیز به یادت مانده است

نیزه بر باد نشسته است و سپر یادت نیست

خواب روزانه اگر در خور تعبیر نبود

پس چرا گشت شبانه در به دریادت نیست

من به خط و خبری از تو قناعت کردم

قاصدک کاش نگویی که خبر یادت نیست

عطش خشک تو بر ریگ بیابان ماسید

کوزه ای دادمت ای تشنه مگر یادت نیست

تو که خود سوزی هر شب پره را می فهمی

باورت نیست که مرگ بال و پر یادت نیست

تو به دل ریختگان چشم نداری بی دل

آنچنان غرق غروبی که سحر یادت نیست

یادم هست، یادت نیست.




کلمات کلیدی :

...

ارسال‌کننده : من نه منم در : 88/3/4 6:44 عصر

چرا ساکتی گلم؟

میدونی 9 سالت شده؟




کلمات کلیدی :

دلتنگی

ارسال‌کننده : من نه منم در : 88/1/24 6:55 عصر

برای من که در بندم چه اندوه آوری ای تن؟!


کلمات کلیدی :

...

ارسال‌کننده : من نه منم در : 87/11/26 7:10 عصر

 و وقتی تو عاشقی ... روز مبارک


کلمات کلیدی :

...

ارسال‌کننده : من نه منم در : 87/9/14 10:59 عصر

تو چنگ ابرای بهار افتادمو در نمیام

چشمامو سرزنش نکن از پسشون بر نمیام

پیر شدم تو این قفس یه کم بهم نفس بده

رحم و مروتت کجاست ؟ جوونیامو پس بده !

فکر نمی کردم بذاری زار و زمین گیر بشم

فکر نمی کردم یه روز این جوری تحقیر بشم

اون همه که دلم برات به آب و آتیش زده بود

حتی اگه سنگ بودی دلت به رحم اومده بود

دلش نخواست و نمی خواست یه روز به حرفم برسه

شاید می خواد رقیب من به آرزوهام برسه

پسند من تو هستی که این همه بخت من سیاست

دلبر خود پسند من قلعه خوشبختی کجاست ؟

ازت می خواستم بمونی ،‏بهت می گفتم که نری

این روزا نیستی اما باز ، به پات می افتم که نری

تو فکرتم اما دلم هی میگه فکرشم نکن

یه کم به فکر تو نبود ،‏ پس دیگه فکرشم نکن

فکر نمی کردم بذاری زار و زمین گیر بشم

فکر نمی کردم یه روز این جوری تحقیر بشم

اون همه که دلم برات به آب و آتیش زده بود

حتی اگه سنگ بودی دلت به رحم اومده بود

ازت می خواستم بمونی ،‏بهت می گفتم که نری

این روزا نیستی اما باز ، به پات می افتم که نری




کلمات کلیدی :

آغاز بیت با نام تو

ارسال‌کننده : من نه منم در : 87/9/1 12:3 عصر

 

سوز عشق است که آن ها پی ما می دادند

من نه رندانه جفا کردم و این حاصل شد

 

عشق منزلگه یار است ، مترس از دوری

که چنین کرد و چنان کرد ، همان حاصل شد

 

یار من از طلب عشق برفت ای جانا

که در این منزل من ، نام یکی حاصل شد

 

درد یار است که کنون بر دل من افتادست

او که رفت و دگری دید ، غمم حاصل شد

 

هر که با اوست خدایا نگرانش مکنا

که ز این وصل به من درد دگر حاصل شد

 

شورش دل که تو هر دم ز آن می نالی

درد دیری است که از سوزش او حاصل شد

 

های های من بیچاره کجا می رود ، ای یار کجا ؟

که گرش باد وزید ، عشق دگر حاصل شد

 

روی گردان من مسکین شد و رفت آن جانم

آن که از باد وزیده ، زرّ زرین حاصل شد

 

آب بر آتش این بیگانه مریز ای یارا

که تماشای تو اینجا فقطش حاصل شد

 

بوی او بود که ز من یکی چون مجنون ساخت

ور نه من هیچ بُدم ، هیچ به من حاصل شد

 

یار من کو کجاست ، طلبش می کنم آه

که زِاو کاش به من بوی خوشش حاصل شد




کلمات کلیدی :

<   <<   16   17   18