جانان من
جانان من نباشی که ترنمی نیست ! اینجا حرف است اما نیست ! سرد شده است دلم از بغض تو
صدایت که زدم نیامدی باز
کلمات کلیدی :
جانان من نباشی که ترنمی نیست ! اینجا حرف است اما نیست ! سرد شده است دلم از بغض تو
صدایت که زدم نیامدی باز
نوشته بودم تا ننویسی چیزی ننویسم اما نمی شود که ننوشت از دلِ تنگ !
اوضاعت که خوب است می دانم که نمی آیی ؛ بدم که باشد که نیست من که به دردت نمی خورم !
یک عالمه حرف ! یک عالم از همه لرزشهای بی صدا ! یک عالمه بغض ... باشی که نباشی اینها همه هست ! مثل همان اول کار که نبودی اما همه شان بود !
عکسهایت را می دیدم ! دست کوچکت را که هر لحظه دلم می تپد برای تنها نگاه به آن ! اگر آمدی نقطه ای بگذار که بخندد این دل همیشه نخندیدهء من
تنگ که می شود دلم دور می شود گاهی از این راه
راه که نمی برم به کجا همان سکوت بی ناکجایِ تو
چه سرد شده است دلم وقت از آن روز اول هم می دانستم که نخواهم داشتت
من که نرفته ام که بروی ! من هستم که نروی به سوی آن روای مدار گونه فلسفی بی اجتهاد
چه فرقی میکند حالا که نم نمکه این رونوشت های بی صوت به تو برسد یا نخوانیشان .... من که هویتی ندارم بدانچه ندارد گونه ای از این واژه ها
سیگار
سیگار را دوست دارم
کاش همه سیگارهای دنیا با کام تو روشن می شد مثل آن شب
آن شب را چقدر با عشق از سیگارم کام می گرفتم
تو خواب بودی آن شب من دلم مدام می لرزید
چقدر بزرگ شده ای بزرگ
یکه بوده ای یکه تر شده ای
...
چقدر سرد می شود اینجا هر شب
سرمای نبودنت زخمم کرده است
چقدر بزرگ شده ای بزرگ
...
چقدر بزرگ شده ای بزرگ ... چقدر بزرگ
چشمانت را من بلاگردانشانم
چقدر بزرگ شده ای شاه بانوی همیشه قصه ام
چقدر کتاب می شود نا نوشته های من
چقدر بزرگ شده ای بزرگ
غصه ای که تمام ندارد هر روز بزرگ می شوی و اینجا سرد سرد
عطش آغوشت همیشه با جانم مانده است
...
آرام بخواب که اینجا تمام خراش ها را من برداشته ام
بزرگ که می شوی آرام یادت می رود که اینجا همیشه زمستان است
اینجا همیشه نخندیده ات را هرگز بهار نمی بیند
چقدر سرد شده است اینجا وقتی که تو بزرگ شده ای ! بزرگ
یکی از بزرگترین آرزوهام این بود که شب وقتی خوابی ! بشینم کنارتو نگات کنم
ای خدا
بعضی موقع ها آدم از رویا هم خوابش نمی بره ! ولی چه رویای ظریف دخترانه ای ... آروم آروم حاضر هر شب با همین رویاها خوابم نبره
اشکاتو کی میشمره وقتی که ، دستای من از گونه هات دوره
رفتن همیشه اختیاری نیست ، آدم یه جاهایی رو مجبوره
فکر کن همیشه مال من باشی ،دنیا مگه از این زیباترم میشه
تو خیلی چیزهارو نمیفهمی ، من خیلی حرفارو سرم میشه
امروز اگه از من جدا باشی ، دلواپس فردای تو نیستم
دنیات شبیه روزگارم نیست ، من مرد رویاهای تو نیستم
میرم با اینکه عاشقت هستم ، با اینکه چشمای تری دارم
ای کاش بفهمی که برای تو ، آرزو های بهتری دارم
خندت تو خونه م جا نمیگیره ، سهم تو خورشیده نه خاموشی
من عاشقانه میگذرم از تو ، گاهی چه دلچسب فراموشی
باورکن این روزا به غیر ازمن ، چیزی تو رویاهات اضافی نیست
باید با قرصام مهربون تر شم ، بعد از تو روزی دوتا کافی نیست!
ما قول دادیم مال هم باشیم ، ما قول دادیم اینو میدونم
با گریه میگیم مرده و قولش ، نامردم و قولم رو میشکونم
مثل فرشته ها شدی امشب ، تو این لباس روشن توری
با گریه گم میشم تو مهمونا ، دیدی یه جاهایی رو مجبوری…
خندت تو خونه م جا نمیگیره ، سهم تو خورشیده نه خاموشی
من عاشقانه میگذرم از تو ، گاهی چه دلچسب فراموشی
باورکن این روزا به غیر ازمن ، چیزی تو رویاهات اضافی نیست
باید با قرصام مهربون تر شم ، بعد از تو روزی دوتا کافی نیست