...
چقدر چقدر زیاد زیاد عاشقی خوبه
کلمات کلیدی :
شانزدهمین سال
....
اردیبهشت ماه سال 1380 بود که دیدمت و باهات حرف زدم
از همون شبی که دلم لرزید فقط این لرزیدن زیاد و زیادتر شده و بس
خیلی دلم گرفته و تنگته
خیلی به حضورت نیاز دارم
دلم یک عالمه برات تنگ شده
..... باز هم نشد که نشد که نشد لعنت به ....
قدم گذارده ای بانو
قدمت گل باران بانوی من
زمین از وجودت با حوری بهشتی عجین شده است
آمدنت هزار هزار هزاران بار مبارک
...
چقدر دلتنگ میشود دلم وقتی خواب میبینمت هر شب
گناه من ...
ذوب وجود تو شدم
جان جانان من
برای میلادت لحظه شماری میکنم تنها 37 روز باقیست ! نمیدانم جرات دارم یا نه که صدایت را بشنوم (24 شهریور 1394)
بهشت برای من تنها در آغوش توست نه جای دیگر نه کس دیگر
پس منی که آغوشت را ندارم ؛ جهنمی ام
من برای روز میلادت لحظه شماری می کنم تا شاید بار دیگر طنین صدایت خلوت قدیمم را روشن کند ! اما تو
یاد داشته باش ؛
تو که بودی هیچکس نبود و نیست
.... شکست